تاسفی برای فیلمهای ایرانی تلویزیون

سلام بر اهالی دنیای فرهنگ و معرفت

وقتی با دقت و مراقبت شبکه ها را عوض میکنی که مبادا فرزندانت نگاهشان به فیلمهای ایرانی فعلی بیفتد، گزارت می افتد به برنامه پرستاران، می شنوی که تمام حوادث فیلم را سر هم کرده اند تا در یک قسمت آن دو پیام انسانی را جای دهند. مهم نیست که فیلم چطور شروع یا تمام می شود. مهم این است که بیننده این دو جمله را بشنود:دکتر ... حتی اگر اخراج بشود اما او از آدمهایی نیست که برای تقدیر و ترفیع کار کند. او فقط به نجات بیمارانش فکر می کند.

جمله دوم: اگر اشتباه کردی به آن اعتراف کن، حتی اگر دیگران سرت فریاد بکشند.

چند روز بعد که باز جرآت میکنی تلویزیون را روشن کنی، سری میزنی به شبکه تماشا شاید خاطراتی از فیلمهای گذشته برایت مرور شود. فیلم اسکیپی در حال پخش است.

یادش بخیر اسکیپی، کانگوروی باهوش. اینجا یک کودک و یک نوجوان و یک پدر هستند که در فضایی بدون بزن بزن های معمول فیلمهای این روزها یا دنیا پرستی بزرگترها و گستاخی بچه ها، خیلی زیبا در کنار یکدیگر زندگی میکنند، به هم احترام میگذارند، پدر مراعات حفظ حریم و آزادی کنترل شده و مراقبت عاقلانه از فرزندان را می کند و هر دو فرزند کودک و نوجوان چقدر زیبا حرف شنوی از پدر دارند.

سریال جومونگ 1 برای دومین بار پخش میشود و همچنان تشنگان مهر و معنا طالبان اهداف بلند انسانی و فطری را به خود جلب می کند. این جمله خاص اوست: " تقصیر از منه، من نباید اجازه میدادم همسرم و دوستانم به سختی بیفتند."

دلمان تنگ می شود برای فیلمهایی که به جای پرداختن به واقعیت های جامعه (به قول مردم کم سواد و بی تحلیل) و پر و بال دادن به واقعیت هایی که یک در هزار هم شاید دیده نشود، واقعیت های تلخ و زننده ای که محرک پول پرستی و حرص و طمع آن روی گرگ صفتی موجود رشد نیافته و بی بند و باری های کلامی و رفتاری بعضی نویسنده ها و بازیگرهای فاقد هنر است.

 ظاهرا نمایش فضای فاقد مهر و رحمت خانواده یک ضرورت است و نق زدن زنان و کم عقلی و تجمل و تفاخرشان و ترسیدن مردها از زنان و نقشه کشیدن برای سرکیسه کردن و دروغ گفتن و تمسخر و توهین به شخصیت مردم یک واقعیت لازمی است که روز و شب باید دیده و تقویت شود و بچه ها باید حتما بی پروا و زیاده خواه و حریم شکن باشند، پس چرا در بسیاری از فیلمهای کره ای و ژاپنی و دیگر کشورهای اروپایی و امریکایی اینچنین نیست؟

نقش یادگیری اجتماعی از راه دیدن موضوعی بود که بندورا (1925) به طور ویژه مورد تاکید قرار داد. از نظر بندورا اغلب رفتارهای انسان از طریق الگو، به صورت عمدی یا تصادفی آموخته می‌شوند. ما با مشاهده کردن دیگران و تقلید کردن از رفتار آن‌ها یاد می‌گیریم.

اگر به نقش حواس در  ساختار وجودی انسان دقت کنیم یکی از مهم ترین ورودی ها نظام وجود انسان دیدن است و اگر این ورودی تسویه و مراقبت نشود و هر دیدنی به منزله خوراکی ناسالم وارد این سیستم شود دیگر نمیتوان انتظار داشت که خروجی آن رفتارها و اندیشه هایی پاک و انسانی باشد.

وقت آن رسیده که به جای دادن اجازه ساخت فیلمهایی چون آوای باران و بد لباسی ها و جلوه گری هایی چون سرزمین کهن و تشویق و تقدیر از شرکت ها و گروه های انحصاری که خط تولید فیلمهای ایرانی مملو از واژه های رکیک و رفتارهای ناسالم و زندگی های شکست خورده را به راه انداخته اند به جای هدر دادن فرصت بی بدیل ماه مبارک رمضان پای پخش سریالهای تلخ و سنگین به هوای اینکه قسمت آخر بگویند: آدم بد به هدفش نمیرسد! فیلمها را از انحصار فیلمسازان بی محتوا و دنیازده خارج کرده و به جای دل خوش کردن به یک پیام مثبت در پایان سریالهای طولانی، فرایند محوری و انتخاب صحیح کلمات و حوادث و شخصیت ها را مورد توجه قرار داده و حقیقت گرایی و معنویت و اخلاق و ادب و خلاقیت و تهور و آزاد منشی و قوی بودن در سختی ها و سازگاری و مهربانی و دغدغه خدمت به دیگران را جایگزین نمایش واقعیت های قشر خاصی از جامعه شود.

  دلمان تنگ می شود برای کمی از آن شعارها و پیامهای مستقیم در زندگی های تلخ و شیرین سریال آینه. به اسم پرهیز از شعار و پیامهای مستقیم اصلا یادمان رفت که فیلم باید رشد دهنده باشد.

منبع:وبلاگ مربیان کودک


میلاد حضرت رسول (ص) مبارک


بسم الله
عیدتون مبارک

http://bachehayeghalam.ir/wp-content/uploads/2014/01/17rabie-2-1024x614.jpg
استاد حسن رحیم پور ازغدی به مناسبت سالروز میلاد مبارک حضرت محمد مصطفی (ص) به بررسی زوایای گوناگون شخصیتی فردی و اجتماعی آن حضرت پرداخت که برخی از انها عبارتند از:
از اینجا دانلود کنید
- سبک زندگی”اسوه حسنه”
- نقد مستشرقان و الگو شناسی دینی در سیره رسول اکرم(ص)
- طبقه بندی مستشرقین در زاویه نگاه به شخصیت پیامبر اکرم(ص)
- “اسلام شناسی” غرب و نسبت آن با تفکر صلیبی و صهیونیستی
- “محمد شناسی” محمد نشناسان، بیطرفی یا کینه توزی؟
- چهره شناسی پیامبر(ص)
- چگونه می آمد و می رفت؟
- چگونه می نگریست و چگونه نمی نگریست؟
- آرایش مو.
- پیامبر(ص) بهترین هدف برای عطرفروشان شهر.
- خواب او، عین بیداری است.
- صدای خوش، اندام متعادل، شمایل زیبا.
- مروارید دندان و صدف خندان.
- چگونه سخن می گفت؟ چگونه سکوت می کرد؟
- اصالت لبخند و خشم “کنترل شده”
- برنامه ریزی دقیق و نظم درون خانه.
- “خود فراموشی” ، “خدامحوری” و “خلق دوستی”
- حق تقدم برای نخبگان دینی و علمی.
- حل مشکلات نخبگان در جهت رشد فرهنگ جامعه.
- هر کس، یک رسانه بود.
- صدای مردم را به حاکمیت برسانید تا رستگار
منبع:پاتوق بچه شیعه

گوهر کمال




اگر انسان کامل بخواهد به شکل مکتوب در آید صورتش می شود قرآن کریم 
همانگونه که امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام قرآن ناطق بودند 
حال اگر این قرآن قرائتش و تفکر در آیاتش قلوب ما را متحول نمی کند 
شک نکنید که زیارت انسان کامل، حضرت حجت هم قلوب ما را متحول نخواهد کرد!!
اگر می خواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجت بدانید ببینید الان در ملاقات با قرآن چه حالی دارید!
اگر مشتاق قرآنید می توانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت حجت حقیقی هم هستید و گرنه اگر قرآن نزد شما مهجور است و با آن انسی ندارید و فکر می کنید که مشتاق حضرت حجت هستید،آن شخص امام زمان، زاده وهم و خیال خودتان است.

آیت الله مجتبی تهرانی رحمة الله علیه

__._,_.___

به مناسبت شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از نیازهای عاطفی ما انسان ها این است که در میان مردم عزیز باشیم و به اصطلاح عزت و احترام داشته باشیم و از طرفی از این که درچشم مردم خوار باشیم متنفریم. این نیاز در دعاهای ما هم انعکاس یافته است در زیارت امین الله آمده است: واجعلنی ... محبوبه فی ارضک و سمائک ؛خدایا ! مرا در زمین و آسمانت، محبوب ودوست داشتنی قرار ده
برای کسب عزت راههای گوناگونی پیشنهاد می شود.مثل طماع نبودن ، خوش اخلاق بودن، فروتنی، هدیه دادن و بخشنده بودن، مردم دار بودن و.....
اما پشت پرده همه این دستورات باید بدانیم که کلید قلب ها در دست خداست و این خداست که دلها را جهت می دهد.کسی را که دوست داشته باشد محبوب و کسی را که دوست نداشته باشد منفور قرار می دهد.
وخداوند درقران چنین می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ؛ به درستی کسانی که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام دهند خداوند آنها را محبوب قرار می دهد (مریم، آیه 96)
واین همان شاه کلید اصلی است که برای محبوبیت و عزت به آن نیاز داریم تشخیص حق و قبول حق و عمل کردن به حق  . امام حسن عسگری نیز به زیبایی این مطلب را در حدیثی بیان فرمده اند که :
ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزیزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إِلاّ عَزَّ.»:
هیچ عزیزى حقّ را رها نکند، مگر آن که ذلیل گردد و هیچ ذلیلى به حقّ عمل نکند، مگر آن که عزیز شود.

شهادت مظلوم هیشه سامرا ، امام حسن عسگری علیه السلام برشما تسلیت باد


دانلود چند کتاب درباره این امام همام


ردیف

حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام)

دانلود کتاب

مؤلف

1

چهل داستان و چهل حديث زندگانی امام عسگری(علیه السلام)

عبداللّه صالحى

2

سیره پیشوایان - زندگانى امام حسن عسكرى علیه السلام

مهدی پیشوایی

3

مقالاتى پيرامون زندگانى امام حسن عسكرى(ع)

-----------

4

كتابشناسى امام حسن عسكرى(ع)

----------------------
5فروغ هدایت در سیره امام عسکری(علیه السلام)محمد عابدی
6آفتاب ، در قفس !لیلا اسلامی گویا
منبع پاتوق بچه شیعه ها

مناجات های انتظار

بسم‌الله

چه انتظار عجيبي ...!

تو بين منتظران هم ، عزيز من چه غريبي

عجيب‌تر كه چه آسان ، نبودنت شده عادت

 چه بي‌خيال نشستيم ، نه كوششي ، نه وفايي

فقط نشسته و گفتيم :خدا كند كه بيايي !


کلیک کنید

بی تو ای صاحب زمان بیقرارم هر زمان(مقدم)

از غم هجر تو من دلخسته ام    

همچو مرغی بال و پر بشکسته ام

کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یارا ؟

بر دل خسته که دم سازی تو یارا



درد دل حاج اقا پناهیان
این یکی رو حتما گوش کنید
درد دل (خیلی قشنگ)



منم سرگشته حیرانت ای دوست(حسین کشتکار)
منم سرگشته حیرانت ای دوست

منم سرگشته حیرانت ای دوست

کنم یکباره جان قربانت ای دوست

تنی نا ساز از شوق وصل کویت

دهم سر بر سر پیمانت ای دوست


مناجات با امام عصر (میثم مطیعی)

عاشقی دردسری بود نمی دانستیم

حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم

پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم

شرط بی بال و پری بود نمی دانستیم



آهنگ آقا سلام( امیر محمد)
اقا سلام
سلام اقا 
سلام اقای خوبی 
خورشید من کی میرسی 
جمعه شبی غروبی

چشم امید با صدای علی فانی
چشم امید با صدای محمود کریمی
به طاها به یاسین به معراج احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای گدایان زهرا (س)
 


دانلود نماهنگ انتظار

به همراه قسمتی از سخنرانی حاج آقا پناهیان


حس  غریب علی لهراسبی
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق واسه زنده موندنی
تو امید انتظاری تو دلهای نا امید
 مثل دیدن ستاره تو شبای ناپدید
چه غریبونه گذشتند جمعه های سوت و کور ..



مناجات حاج حسن خلج
ز هـر کسی که گرفتـم  سراغ خانــه تو ؟
ز مــن گرفت نشـــان از تو و نشــانه تو !
نــــوکر رخ ارباب نبیند سخـــــت است !
شب گر رخ مهــتاب نبیند سخت است !
لــــب تشنه اگر آب نبیند سخت است !



امام زمان(علی رها)

توی زندگیمون یه چیزی کمه 
میدونم جوابش ظهور شماست
میبیم که دردی تو وجودمه
که با دیدن روی ماهت شفاست
اگر دوری پس بوی عطر از کجاست...
بیا ای طبیب درد های من
بیا ای امید و رویای من....بیا


بوی بهشت(حسام الدین سراج)
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی 
ولیکن چون تو در عالم نباشد

ترسم که بیایی ومن آن روز نباشم 
ای کاش که من خاک سر کوی تو باشم
هر کس به کسی نازد وماهم به تو نازیم 

ای کاش که جان بر سر کوی تو ببازیم


مناجات مشترک میرداماد و خلج با امام زمان همراه با روضه
مناجات و روضه(خلج و میرداماد)




دانلود چند کلیپ ترکیبی خیلی عالی(توصیه شده)

 کلیپ اول  کلیپ دوم 

 کلیپ سوم
دانلود دعای عهد
منبع:پاتوق بچه شیعه ها

من عرف نفسه فقد عرف ربه....

سلام بر دوستان اهل دل!

امروز خبر بدی وشاید خوبی درست مصداقش رو من کمترین نمیدونم اما انگار برای من غمی در پی داشت رو شنیدم یکی از اساتید بزرگوارم که مجروح دفاع مقدسمون بود وشاید خیلی هاتون بشناسیدش که یک بار هم عروج کرده بود دوباره به دنیا برگشته بود به خدای خود پیوست دکتر محمود رفیعی استاد ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی والبته استاد ادبیات انتظار بنده هم وجمعی دیگر از دوستانمون بودن که چگونه منتظر آقا بودن را از ایشون فرا گرفتیم اگر برخی دوستان برنامه به سوی ظهور ویا چند برنامه امام زمانی (ع)تلویزیون رو دیده باشن با این استاد آشنا شدن خیلی غمگینم که استادی ایشون رو از دست دادم وخوشحال برای خودش که در روز خداشناسی به خدا پیوست وشهید شد او استادی بود که خود را به وضوح شناخته بود یادم میاد با ایشان یک دعای عرفه ای سال ها پیش داشتیم عجب صفایی داشت امروزوفردا میان دعاهایتان همه محتاجین به دعا وهمه رفتگان رو مخصوصا این شهید عزیز رو از یاد نبرید وبرای صبرهمسرش ودخترکوچک وپسرش دعا کنید
 
دکتر محمود رفیعی رزمنده جانبازی است که بارها تا مرز شهادت رفت . وقتی17 سال داشت در منطقه غرب کشور او وهمرزمانش در کمین ضد انقلاب قرار می گیرند. 18گلوله می خورد و بقیه همرزمانش شهید می شوند.شعر زیر حرف دل این جانباز عزیز شهید است .:
 
جاده مانده است و من و این سر باقیمانده                                                       
 رمقی نیست در این پیکر باقیمانده

نخلها بی سر و شط از گل و باران خالی
هیچکس نیست در این سنگر باقیمانده

گر چه دست و دل و چشمم همه آوار شده
باز شرمنده ام از این سر باقیمانده

روز و شب گرم عزاداری شب بوهاییم
من و این باغچه پرپر باقیمانده

پیشکش باد به یکرنگیت ای مرد ترین
آخرین بیت در این دفتر باقیمانده

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
با تو ام ای یل نام آور باقیمانده

وقت خداحافظ که گفتم گریه کردم 

پشت سرش خواندم دعا هم گریه کردم 

آغاز باران 2 چشمم با وداع بود 

چون ابر گریان من دمادم گریه کردم 

تقدیر من در زندگی هجران و غم بود 

بر سرنوشت از شدت غم گریه کردم 

از خاطرات کهنه مان چون یاد کردم 

در حسرتش آرام و کم کم گریه کردم 

تکلیف دل با یک نگاه معلوم من کرد 

بر مرگ دل آرام و نم نم گریه کردم 

اینک پشیمان نیستم از گریه کردن 

در حسرت آنم چرا کم گریه کردم

روحش شاد

امام رئوف



باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام
به سلیمان برسد از طرف مور سلام
 
کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها
باز از دوریت افتاده به کارم گره ها
 


http://s3.picofile.com/file/7932898060/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B9_1_.jpg


تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی
کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی
مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی
لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی
 
قول دادی به همه پس به خدا می آیی
هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی
 
شاعر:مجید تال

ویژه نامه های تولد امام رضا علیه السلام

http://s4.picofile.com/file/7932898274/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D8%B9_2_.jpg

شکر خدا که پراهنش پا نخورده است!


بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت آقا و مولایمان امام صادق علیه السلام بر شما تسلیت باد
ایشان در بیست وپنجم شوال سال 148 قمری در سن 65 سالگی  با مسموم شدن  به دست منصور دوانیقی (خلیفه عباسی) به  شهادت رسیدند

قِيلَ لِلصَّادِقِ (ع) عَلَى مَا ذَا بَنَيْتَ‏ أَمْرَكَ
 فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ
عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِي لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِي فَاجْتَهَدْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَيَّ فَاسْتَحْيَيْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِي‏ لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِي فَاطْمَأْنَنْتُ
وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِي الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ.

به حضرت صادق (ع) عرض كردند كار خود را بر چه چيز بنا كرده‏اى؟ فرمود بر چهار چيز:ه

 فهميدم كه عمل مرا ديگرى انجام نمي دهد. پس به كوشش پرداختم
  دانستم كه خداوند بر حال من اطلاع دارد خجالت كشيدم
  فهميدم روزى مرا ديگرى نخواهد خورد آرامش يافتم
 و دانستم بالاخره بسوى مرگ مي روم به همين جهت آماده آن شدم
بحار الأنوار (ط - بيروت)، جلد111

 
دارد ميان هيئت خود گريه ميكند
با اهل بيت عصمت خود گريه ميكند
با داغ ِ هَتك حرمت خود گريه ميكند
دارد براي غربت خود گريه ميكند

آتش گرفت خانه اش اما سپر نداشت
بين ِچهار هزار نفر يك نفر نداشت

مشعل به دستها وسط خانه ريختند
يك عده بي هوا وسط خانه ريختند
اموالِ خانه را وسط خانه ريختند
جمع ِحسودها وسط خانه ريختند

بين نماز بود و مجالش نداده اند
حتي امان به اهل و عيالش نداده اند

بين هجوم بي خبر و يادِ مادر است
ديوارهاي شعله ور و يادِ مادر است
تنها ميان درد سر و يادِ مادر است
افتاده است پشت در و يادِ مادر است

شكر خدا خميده به ديوار و در نخورد
بال و پرش به تيزي مسمار و در نخورد

اين پير ِسالخورده عصا بر نداشته
آرام تر هنوز عبا بر نداشته
نعلين خويش را به خدا بر نداشته
شيخ ِ حرم عمامه چرا بر نداشته

اورا كشان كشان وسط كوچه ميكِشند
در پيش اين و آن وسط كوچه ميكِشند

اين غُصه را به نام مدينه سند زدند
بر آه آهِ خستگي اش دستِ رد زدند
در كوچه ها چقدر به آقا لگد زدند
ميگفت نام فاطمه و حرف بد زدند

از بس دويده خميده شده،بي رمق شده
اين پير ِمردِ غمزده خيس ِ عرق شده

گيرم خميده در بر انظار رفته است
پاي برهنه از سر بازار رفته است
گيرم به پاي هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغيار رفته است

شكر خدا كه پيرهنش پا نخورده است
در زير چكمه ها دهنش پا نخورده است


لا یوم کیومک یا ابا عبد الله الحسین



التماس دعا



معنای خیر البریه در سایت و زارت اوقاف عربستان!

در تفسیر سوره بینه در تفسیر طبری، در معنای آیه «خيرُ البَرية»  در سایت وزارت اوقاف و ارشاد عربستان سعودی، که تفاسير وترجمه های قرآن كريم را دارد:
به این آدرس بروید:
http://quran.al-islam.com/Page.aspx?pageid=221&BookID=13&
Page=598
 
آخر صفحه، خط آخر و جمله آخر صفحه را ببینید :
*{7} ﺇِﻥَّ ﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﻭَﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤَﺎﺕِ ﺃُﻭﻟَﺌِﻚَ ﻫُﻢْ ﺧَﻴْﺮُ ﺍﻟْﺒَﺮِﻳَّﺔِ*
 
ﻳَﻘُﻮﻝ : ﻣَﻦْ ﻓَﻌَﻞَ ﺫَﻟِﻚَ ﻣِﻦْ ﺍﻟﻨَّﺎﺱ ﻓَﻬُﻢْ ﺧَﻴْﺮ ﺍﻟْﺒَﺮِﻳَّﺔ . ﻭَﻗَﺪْ : 29208 - ﺣَﺪَّﺛَﻨَﺎ ﺍِﺑْﻦ ﺣُﻤَﻴْﺪ , ﻗَﺎﻝَ : ﺛﻨﺎ ﻋِﻴﺴَﻰ ﺑْﻦ ﻓَﺮْﻗَﺪ , ﻋَﻦْ ﺃَﺑِﻲ ﺍﻟْﺠَﺎﺭُﻭﺩ , ﻋَﻦْ ﻣُﺤَﻤَّﺪ ﺑْﻦ ﻋَﻠِﻲّ { ﺃُﻭﻟَﺌِﻚَ ﻫُﻢْ ﺧَﻴْﺮ ﺍﻟْﺒَﺮِﻳَّﺔ } ﻓَﻘَﺎﻝَ ﺍﻟﻨَّﺒِﻲّ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠَّﻪ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ : " ﺃَﻧْﺖَ ﻳَﺎ ﻋَﻠِﻲّ ﻭَ ﺷِﻴﻌَﺘﻚ "
پیامبر(ص) فرمود: منظور از خیرالبریة، علی جان تو هستی و شیعیان تو.
 
زود بروید ببینید که مثل کتاباشون بزودی تحریف و حذف میشود!

بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد..

سلام بر خوانندگان عزیز این وبلاگ اومدم تا بگم محمد طاها با دعای آقامون پیدا شد

اخبار تکمیلی رو از این وبلاگ که نوشته خانواده محمد طاها بوده دنبال کنید 

http://www.92329.blogfa.com/


خدا رو شکر

دعای امام زمان(عج)

در همین وبلاگ که مخصوص مولا وامام حی وناظر امان است از آقامون امام زمان(عج) میخوایم که برای این مادر دلسوخته دعا کنن حتما دعای امام زمان(عج) اثر دارد .از خوانندگان محترم این وبلاگ هم عاجزانه میخواهیم برای این خانواده داغدیده دعا کنند

مامان بابای خوبم , منم "محمد طاها" , کجایید؟...

خیلی بیقرار آغوشتونم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عکسهای محمد طاها دو روز قبل از ربوده شدن

 

چشمهای پراشکمان به در دوخته شده و گوش به زنگ تلفن نشسته ایم تا فرزند ربوده شده شیرین زبانمان آغوش پر از غم ما را شاد کند .

 

محمد طاهای ۹ ماهه , چراغ خانه مان بود که در روز چهارشنبه ۲۹/۳/۹۲ در تهران خیابان رسالت (۱۶متری دوم مجیدیه) وقتی داخل کالسکه اش در خواب ناز بود از مقابل مغازه ای در چشم به هم زدنی ربوده شد . اکنون نمیدانیم فرزند دلبندمان کجاست و چه سرنوشتی دارد و چگونه روزگار میگذراند... ما هم که شب و روز و خواب و خوراکمان اشک است و گریه و ماتم...

امیدمان بعد از پروردگار رحمان به شما هموطنان مهربان است که عاجزانه تقاضا داریم هرگونه اطلاعی از محمد طاهای کوچولو بدست آوردید با شماره تلفن ۰۹۱۹۷۱۳۶۱۴۱ تماس حاصل فرمایید و مژدگانی ارزشمندی دریافت نمایید .

"چنانچه در محل یا اطراف خود شاهد ناگهانی فرزند دار شدن کسی شدید به ما اطلاع دهید"

منتظر تماس پر از مهر توام با امیدتان هستیم .

 

 

 

 

دردنامه مادر محمد طاها... 

شب‌هاي بدون لالايي  

در اتاقك پسرکم تنها نشسته‌ام و با بغض لالايي مي‌خوانم ، جاي پسركم خالي است و من اشك را زمزمه مي‌كنم ، نمي‌دانم طاها كوچولويم باز مي‌خندد يا او هم هر وقت صداي در را مي‌شنود به انتظار ديدن من و دست نوازشگر پدرش است؟! آخرين روزي كه صورت زيبا و چهره خندان كودكم را ديدم 29 خردادماه بود كه چهارشنبه غمباري را به جانم نشاند و از آن روز به بعد چند عكس و فيلم ، همدم تنهايي‌هايم هستند.

 


محمدطاها پسركم... بيشترين ساعات شب و روزم را در اتاق تو هستم و در ميان عروسك‌ها و اسباب‌بازي‌هايت هر لحظه به يادت اشك مي‌ريزم و خاطرات با تو بودن را در آغوش مي‌كشم ، لباس‌هايت را جلوي صورتم گرفته و تو را به خاطر مي‌آورم و براي ديدنت ثانيه‌شماري مي‌كنم .
پسركم از كدام لحظه‌هاي بي‌تو بودن بگويم ، از فراق و دوريت ، از عذاب‌وجدان سهل‌انگاري‌ام ، از شكسته شدن و خردشدن پدرت يا از دلتنگي‌ام ، همه و همه دست به دست هم داده و روزگارم را سياه و تار كرده ، هر وقت اشك‌هاي پدرت را مي‌بينم و لحظه به لحظه شاهد پير شدن او هستم عذاب وجدان لحظه‌اي رهايم نمي‌كند .
از پدرت گفتم... يادم رفت بگويم دچار ناراحتي قلبي شده و تپش قلب گرفته ، يادم رفت بگويم با دهان روزه شبانه‌روز به دنبالت مي‌گردد ، يادم رفت بگويم از آن روز به بعد سر كارش نرفته و براي پيدا كردن تو لحظه‌اي آرامش ندارد ، مي‌خواهد زندگي‌مان را شاد و لبخند را با بودن تو به اين خانه بازگرداند.
در ميدان هفت‌حوض نارمک وقتي مادري به فرزند دلبندش شير مي‌داد ، بغض سنگيني گلويم را فشرد و با تمام وجودم به يادت گريه كردم و بيقرار شدم .
چند كلامي هم به تو خانمي مي‌گويم كه مي‌خواهي جاي مرا براي محمدطاها پر كني .
محمدطاها 9 ماه در كنار قلب من و با صداي قلب من رشد كرد و بزرگ شد ، پس آرامش او زماني است كه در كنار من و در آغوش من باشد ، من بدون او مرده‌اي متحرك بيش نيستم پس تو را به خوشبوترين ياس دو عالم بانو فاطمه زهرا (س) قسم ات مي‌دهم پسر دلبندم را به ما برگردان تا آرامش به خانه ما بازگردد . زندگي بدون پسرم اشك است و غم است و ماتم! 
شايد خودت مادر نبوده‌اي! اما حتماً مادرت را به خاطر مي‌آوري كه چقدر نگرانت بود و با دنيايي از عاطفه، تو را در آغوش مي‌كشيد! اگر پسركم به زندگي‌ام برنگردد چشمانم تا آخرين روز زندگي‌ام به چارچوب در خشك خواهد شد و هيچ‌گاه نمي‌توانم محمدطاها را فراموش كنم. 

اگر اطلاعي از سرنوشت محمد طاها دارید يا ديده‌اید خانواده‌اي به‌طور ناگهاني صاحب بچه شده است مي‌توانید براي رهايي پدر و مادر محمد طاها از دنياي غم و ماتم و بازگردانده شدن محمدطاها به آغوش مادر با شماره تلفن پدر محمد طاها ۰۹۱۹۷۱۳۶۱۴۱ تماس حاصل فرمایید .

برای مشاهده لینک خبر این مهم میتوانید به این آدرس مراجعه کنید

http://www.92329.blogfa.com/


تاخیر در به روز رسانی!

با سلام واحترام به خوانندگان عزیز

طاعات وعبادات قبول وعیدتون مبارک .

ضمن عرض پوزش به علت تاخیر زیاد در به روز رسانی وبلاگ به دلیل مشغله کاری انشاء الله آفتاب پنهانی به زودی با مطالب خوب به روز می شود .

کار برای آقامون مشغله وسرشلوغی برنمیداره کار اصلی زندگیمون باید امامون باشه که حی وناظره ان شاءالله که آقا این تاخیر رو بر ما  ببخشند.....................

مسيح كردستان


مسيح كردستان؛ زندگینامه سردار شهید حاج محمد بروجردی

زندگینامه سردار شهید حاج محمد بروجردی

خصايل اخلاقي محمد نه در وسع اين قلم است كه اندكي از آن را بازگويد و نه در وصف مي گنجد . در وصف او همين بس كه عموم مردم كردستان لقب مسيح كردستان را به او پيشكش كرده اند . محمد علي رغم موقعيت درخشان و برجسته اي كه در بين فرماندهان عالي رتبه نيروهاي مسلح انقلاب اعم از ارتش و سپاه داشت ، چنان كف نفس و تواضعي از خود بروز مي داد كه در بين تمامي رزم آوران جبهه هاي غرب و جنوب ، اخلاص او زبانزد خاص و عام شده بود.

محمد، سال 1333 شمسي ، در روستاي كوچك « دره گرگ » از توابع شهرستان « بروجرد » در خانواده اي مؤمن و مستضعف ديده بر جهان گشود.
شش ساله بود كه پدر را از دست داد . با مرگ پدر و وخامت وضعيت مادي خانواده ، مادر رنجديده ، محمد و پنج فرزند ديگرش را با خود به تهران آورد و محله مستضعف نشين مولوي مقر خانواده بروجردي شد. مادرش مي گويد:
«محمد شش ساله بود كه يتيم شد . از هفت سالگي روزها را در يك دكان خياطي كار مي كرد . اسمش را در يك مدرسه شبانه نوشتم و شبها درس مي خواند . همه او را دوست داشتند . چه معلم ، چه صاحبكارش.»
چهارده ساله بود كه به سال 1347 با شركت در كلاس هاي آموزشي قرآن و معارف اسلامي ،‌قدم به دنياي پر تب و تاب مبارزه گذاشت . خودش از آن روزها چنين حكايت مي كرد:
«وقتي به اين كلاس ها رفتم ، قرآن را خواندم و مفهوم آيات آن را فهميدم ، چشم و گوشم روي خيلي مسائل باز شد . معناي طاغوت را فهميدم . فهميدم امام كيست و چرا او را از كشور تبعيد كرده اند.»
پس از چندي با تشكيلات مكتبي « هيئت هاي مؤتلفه اسلامي» مرتبط شد و ضمن شركت در جلسات نيمه مخفي سياسي ـ عقيدتي ،‌كه به همت شهيد بزرگوار حاج محمد عراقي تشكيل مي شد ،‌سطح بينش مكتبي و دانش مبارزاتي خود را بالا برد.
در سال 1350 ازدواج كرد و يك سال بعد ، به خدمت نظام وظيفه فراخوانده شد . مادرش مي گويد:
«به او گفتم پسر! حالا كه احضارت كرده اند مي خواهي چه كار كني ؟ گفت : مادر ، من مسلمانم ،‌مطمئن باش تا جايي كه بتوانم تن به چنين ذلتي نمي دهم . من از خدمت به اين شاه لعنتي بيزارم . مي فهمي مادر، بيزار! »
محمد كه علاقه اي به خدمت در ارتش شاهنشاهي نداشت ، اندكي پس از اين فراخوان به قصد ديدار با مرشدِ در تبعيد مكتب انقلاب ، حضرت امام خميني (ره) از خدمت فرار كرد ،‌اما حين عبور از مرز زميني ايران ـ‌عراق ، توسط عناصر ساواك رژيم شناسايي و دستگير شد . مادر محمد از اين دوران مي گويد:
«خبر آوردند كه او را در خوزستان سر مرز گرفته اند رفتم اهواز ،‌سازمان امنيت، عكسش دستم بود و گريه مي كردم … از آنجا رفتم زندان ساواك سوسنگرد … اين پسر آنجا بود . وقتي وارد اتاق بازجويي شدم ، ديدم او را از پاهايش به سقف آويزان كرده اند و كتكش مي زنند . همين طور مثل باران ،‌چوب و شلاق و باطوم بود كه روي سر و صورت بچه ام مي باريد ،‌ولي حتي يك آخ هم از او نشنيدم!»
سردار شهيد حاج محمد ابراهيم همت درباره روحيه بالا عشق به ولايت و تعهد عميق محمد به آرمانش در آن ايام سخت اسارت در سياهچالهاي آريامهري مي گفت:
«در زندان عوامل رجوي و ساير همپالگي هاي منافقين به برادراني كه معتقد به ولايت فقيه و رهبري حضرت امام بودند از روي طعنه مي گفتند فتوايي!
اين هم يكي از مظلوميت هاي مضاعف بچه هاي حزب اللهي در آن سالها بود . بعضي ها در برابر اين انگ زدن هاي رذيلانه منافقين دست و پايشان را گم كردند . ولي محمد خيلي منطقي و زيبا آنها را توجيه كرد . او بدون هيچ ابايي گفته بود :‌آري ، ما فتوايي هستيم و مقلد . خودمان كه مجتهد نيستيم تا بتوانيم احكام را از منابع آن استخراج كنيم . بگذاريد هرچه دلشان مي خواهد ، بگويند.»
به يمن همين استقامت نشأت گرفته از خدا محوري ،‌نه در برابر شكنجه هاي قرون وسطايي رژيم تمدن بزرگ ! و نه در برابر جنگ رواني رذيلانه منافقين خود محور ،‌خم به ابرو نياورد . نهايتاً پس از شش ماه اسارت از زندان آزاد شد . همزمان با آزادي از محبس بلافاصله او را تحويل ارتش دادند و بدين ترتيب محمد جهت خدمت اجباري سربازي به تهران آمد...

ادامه زندگی نامه را در ادامه مطلب ببینید.

برداشت آزاد از حلقه صالحین

ادامه نوشته

پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب در پی ارتحال آیت‌الله حاج شیخ عزیز الله خوشوقت



پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب در پی ارتحال آیت‌الله حاج شیخ عزیز الله خوشوقت


در پی ارتحال آیت‌الله آقای حاج شیخ عزیز الله خوشوقت رضوان‌الله علیه، رهبر انقلاب اسلامی در پیام تسلیتی درگذشت این عالِم ربانی، معلم اخلاق و سالك الی‌الله را مصیبتی اندوهبار خواندند و این ثلمه‌ی بزرگ را به بازماندگان و شاگردان ایشان تسلیت گفتند.
متن پیام حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به این شرح است:

 

بسم‌ الله الرحمن الرحیم
با تأسف و اندوه فراوان خبر رحلت عالم ربانی، سالك الی‌الله و عارف بالله مرحوم آیت‌الله آقای حاج شیخ عزیز الله خوشوقت رضوان‌الله علیه را دریافت كردم. عمری با بركت، سرشار از معنویت و تهذیب، و گامهای پیوسته در سلوك الی الله، همراه با مجاهدتی كم نظیر در تربیت نفوس مستعد و دلهای مشتاق، خلاصه‌‌ئی از زندگینامه‌ی این روحانی مهذّب و این معلّم اخلاق و معرفت است. بی شك فقدان این شخصیت ممتاز، برای آشنایانِ رتبه‌ی معنوی آن بزرگوار مصیبتی اندوهبار و برای شاگردان و مستفیدان محضر پر فیض او ثلمه‌ئی بزرگ است. اینجانب تسلیت صمیمانه‌‌ی خود را به خانواده‌ی مكرّم و فرزندان محترم و دیگر وابستگان و به همه‌ی ارادتمندان ایشان معروض میدارم و علو درجات و شمول رحمت حق و حشر با اولیاء الله را برای روح مطهرشان از خداوند متعال مسألت میكنم.
سید علی خامنه‌ای

2/12/1391

به نقل از شجره طیبه صالحین

درد دل با امام زمان (علیه السلام)

کوه ها ادامه رودها**********و رودها ادامه دریاهاست*********امروز ادامه دیروز**********و دیرور ادامه فرداست*********فردای هر کس زایش خوب و بد امروز اوست**********امروز هر کس تولد انتخاب های دیروز اوست**********آری، دیروز،امروز را ساخته است**********و امروز،فردا را می سازد**********پس من دعا می کنم**********دیروز ،امروزم را خوب ساخته باشم**************و امروز فردایم را خوب بسازم**********آمین "

 اللهم کل لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیاو حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا برحمتک یا ارحمن الراحمین

اللهم الرزقنا شفاعت الحسین یوم الورود و ثبتنا قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین

 درد دل با امام زمان (علیه السلام)

لیوان آب صدای زیبای آبشار نقره ای را با همین گوشهای تیزم می شنوم0 گویی که قطره قطره اش برایم حکم یک دریا دارند،صدایشان کردم آمدند وبرایم یک جام از آب گوارا آوردند،گفتم:مگر خودتان تشنه نیستید گفتند ما سیرابیم،اما تو هنوز رودخانه دلت کویر است،لیوان را گرفتم،نوشیدم آن را،گوارا بود وبه دلم نشست ودر همان لحظه دیدم صدایی دگر نمی شنوم،هر چه نگاه کردم آن همان قطرات آب را ندیدم، گفتم خدایا جرا اینگونه مرا تنها گذاردند0 چرا اینگونه سیراب شدم،اما مرا خواب کردند ورفتند،صدایی شنیدم0 به سویش دویدم ورسیدم،آریٍ،آری،این همان آبشار است ورفتم یک لیوان را در کنار سنگ ریزه های آبشار دیدم،دویدم،دویدم،آنقدر که دوباره تشنه شدم اما دیدم نوری کنارم ایستاده ،گفتم که هستی!: گفت:همان کسی که در انتظارش کنار جاده سرنوشت نشسته ای،گفتم من لیاقت ندارم،چرا سراغم آمدی،گفت:پاک است دلت،اینگونه مگذار آلوده شوند،گفتم:چگونه،گفت مرا طلب کن،صدایم زن،گفت نمی رسد صدایم به گوشت،گفت رسیده،اما نه با آن لحنی که باید مرا طلب کنی،گفتم عشقم را چه کنم،گفت:عاشق باش،اما آنگونه که خودت می گویی بر سر جاده انتظار منتظرش باش0 این را گفت:واز جلوی چشمان سیاهم محو شد0

*فاطمه مردانی*ساغر

میهمانی خدا


قال الله تبارك و تعالى:

يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون.

خداوند تبارك و تعالى مي ‏فرمايد:

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد روزه بر شما نوشته (واجب) شد، چنانكه بر آنان كه پيش از شما بوده‏اند واجب شده بود باشد كه پرهيزگار شويد.

سوره بقره آيه183

حلول ماه مهربانی وسرور،ماه میهمانی خدا رمضان المبارک بر تمامی مومنان درگاه الهی مبارک

التماس دعا

درباره مهدی چگونه می‌اندیشیم؟

مهدی الموعود (عج)

شاید در همان لحظاتی که بر روی نیمکت پارک به تماشای بازی نوه‌هایمان نشسته‌ بودیم و به آینده‌ای که در پیش‌روی آنها قرار خواهد داشت فکر می‌کردیم و ناخودآگاه به دنبال تعریف تازه‌ای از خوشبختی می‌گشتیم ...

شاید در همان مسیری که هر روز ما را به محل کار می‌رساند و ما خواسته یا ناخواسته به ویترین کتاب‌فروشی‌ها نگاه می‌کردیم و اسم کتاب‌های «سرشت تلخ بشر»، «معنای زندگی»، «بینوایان»، «وقتی تو بیایی» و «تاریخ جنگ‌های جهانی» را دوباره زیر لب می‌خواندیم ...

شاید در همان اتاقی که روزهای زیادی برای انجام یک کار کوچک اداری به آن سرک می‌کشیدیم و هر بار می‌دیدیم که چگونه رابطه‌های میان آدم‌ها ضابطه‌ها را می‌بلعد و سپس آرزو می‌کردیم که کاش هیچ دوست و آشنایی در هیچ کجا نداشته باشیم ...

شاید در همان دقایق بسیاری که در ترافیک خشن و بی‌انتهای خیابان‌ها گرفتار می‌ماندیم و زنی با کودکی که در آغوش گرفته بود از ما اسکناسی طلب می‌کرد و ما پیش از آنکه به بیچارگی او فکر کنیم، در ذهن خود جامعه‌ای را تصویر می‌کردیم که در آن هیچ فقیری وجود نداشته باشد ...

شاید در همان زمانی که سخنران در سالن همایش دانشگاه درباره خطرات و تأثیرات ناشی از گسترش گازهای گل‌خانه‌ای و افزایش شکاف لایه اوزن بر حیات طبیعی و انسانی زمین صحبت می‌کرد و ما در فکر راه نجاتی برای این بحران بودیم ...

شاید در همان بعدازظهری که تلویزیون فیلم مرد عنکبوتی را به نمایش گذاشت و ما در پی قدرتی جادویی بودیم که از درودیوار شهر بالا رویم و مردم را نجات دهیم و مدام با خود می‌گفتیم که چه می‌شد ما هم قهرمان شهرمان می‌شدیم و همه دزدها و آدم‌بدهای جامعه را به خاک سیاه می‌نشاندیم ...

اینکه وقتی امام‌مهدی بیاید، دنیا سیاه می‌شود و او آدم‌ها را می‌کشد و آن‌قدر به این کار ادامه می‌دهد که خون کشته‌شدگان تا زانوی اسب او بالا بیاید، ذهنیت مسخره‌ای است که معلوم نیست چه کسی از کودکی در گوش‌ بسیاری از ما خوانده است.

شاید در همان روزی که امام جماعت مسجد از وجود موعودی که در پایان تاریخ می‌آید و ظهور می‌کند تا جهان را پر از عدل و راستی کند سخن می‌گفت و اینکه در همه ادیان و مذاهب از آمدن او سخن رفته و از آرزوی بازگشت او گفتگو شده است ...

شاید در همان شب‌هایی که تا دیروقت در مغازه می‌ماندیم تا خان‌عمو حساب‌وکتاب یک‌ساله‌اش را به پایان برد و سهم امام و سادات را از مازاد درآمدش جدا کند و ما در این فکر فرورفته بودیم که این پول‌ها برای کیست و او اکنون کجاست و چه می‌کند ...

شاید در کلاس‌های درس مدرسه وقتی که معلم مجبور می‌شد برای توضیح بخش‌هایی از کتاب دینی که به زندگی امامان مربوط می‌شد حرف‌هایی بزند و ما هم مجبور می‌شدیم برای بازنویسی در برگه امتحان به آنها گوش بسپاریم ...

شاید در همان شب‌وروزهایی که همه مردم محله و شهر به جنب‌وجوش می‌افتادند و از بی‌حال‌ترین و خسیس‌ترین‌ها گرفته تا با کلاس‌ترین و تحصیل‌کرده‌ترین‌ها به دنبال راهی برای سهیم‌شدن در جشن‌ بودند و خلاصه دوسه‌روز تمام، همه‌جا صحبت شربت و شیرینی و گل و نورچراغ بود ...

شاید در سال‌های قبل از مدرسه‌رفتن که انبوه سوالات تمام‌ناشدنی ما اطرافیان را به ستوه درآورده بود و دغدغه تمام‌شدن دنیا و به پایان رسیدن زندگی باعث شده بود تا با نگرانی و کنجکاوی از آخر دنیا بپرسیم ...

شاید در همان کودکی که پدرومادرمان سعی می‌کردند اسامی امامان را به ما بیاموزند و ما نیز سعی می‌کردیم که دوازده اسم را در قالب یک شعر و یا همین‌طور پشت سر هم حفظ کنیم و برای همه تکرار کنیم و جایزه بگیریم ...

شاید در همان زمانی که ما هنوز به این دنیا نیامده بودیم و پدرومادرمان در نیمه‌شب میانه ماه شعبان از خدا خواستند که فرزندی به آنها ببخشد که مایه شادی و برکت زندگی‌شان باشد و قطرات اشک گونه‌های آنها را خیس کرده بود ...

و شاید در همان زمانی که خدا به فرشتگان گفت که می‌خواهم در زمین جانشینی قرار دهم و آنها از علت آن پرسیدند و نگران شدند و خداوند گفت که من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید و سپس آدم را آفرید و ما فرزندان او بودیم ...

...

«امام‌مهدی» اسمی است که زیاد شنیده‌ایم و می‌شنویم و گویی تقدیر اینچنین رفته که آدم‌ها در آینده بیش‌ازپیش آن را بشنوند. با این وجود می‌توان اعتراف کرد که درباره او چیز زیادی نمی‌دانیم و همچنان گرفتار همان تصوراتی هستیم که در کودکی و نوجوانی درباره او، در ذهن ‌ما، به‌وجود آمده است.

اینکه وقتی امام‌مهدی بیاید، دنیا سیاه می‌شود و او آدم‌ها را می‌کشد و آن‌قدر به این کار ادامه می‌دهد که خون کشته‌شدگان تا زانوی اسب او بالا بیاید، ذهنیت مسخره‌ای است که معلوم نیست چه کسی از کودکی در گوش‌ بسیاری از ما خوانده است. همچنین اینکه وقتی امام زمان بیاید همه‌چیز تمام می‌شود و زندگی انسان در این دنیا به پایان خود می‌رسد، ذهنیت غلط دیگری است که در بعضی آدم‌ها یافت می‌شود و جالب این‌که حتی بعضی نمی‌توانند میان ظهور امام‌مهدی و روز قیامت تفاوتی قائل شوند و گمان می‌کنند این‌دو هم‌زمان واقع می‌گردند!

البته تنها همین تخیلات و توهمات خون و قتل و کشتار و پایان سیاه زندگی نیست که ما را به یاد امام‌مهدی می‌اندازد. دلایل دیگری هم برای فکرکردن به امام‌مهدی وجود دارد که اساساً تلخ و سیاه و رنج‌آلود نیستند. شاید بخشی از توجه ما به امام‌مهدی به خاطر این است که می‌خواهیم درباره آینده بیشتر بدانیم و از این‌رو سعی می‌کنیم درباره وضعیتی که در آینده محقق خواهدشد و شکل و شمایل دقیق جامعه و جهان وعده ‌داده شده پرس‌وجو کنیم. وجود سختی‌ها، بی‌مهری‌ها و ناملایماتی که در زندگی ما به وجود می‌آید، می‌تواند دلیل دیگری برای توجه به امام‌مهدی باشد و باعث شود آرزوی برطرف‌شدن این مشکلات و طلوع خورشید سعادت‌مندی در درون ما شکل بگیرد.

با این‌ وجود، مسئله این نیست که هر کدام از ما دقیقاً چه‌موقع و چه‌گونه با «امام‌مهدی» آشنا شده‌ایم! مسئله این است که ما چرا درباره «امام‌مهدی» فکر می‌کنیم و اساساً درباره او چه فکر می‌کنیم؟

 

نویسنده: یاسر آئین/بخش مهدویت

سایت تبیان

چرا غروب جمعه دلگیر است؟

ظهور

در دعای ندبه وقتی جریان دعا به حضرت صاحب الزمان  (ارواحنافداه) می‌رسد، چنین عبارتی آمده است: «یَاابْنَ مَنْ دَنَی فَتَدَلیَّ فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنَی دُنّوا وَاْقتِرابا مِنَ اْلعَلِیِّ اْلاَعْلَی»،1

یعنی می‌خواهیم از جدایی امام عصر (سلام الله علیه) ناله کنیم و آرزوی وصال داشته باشیم، این آخرین سخن انسان است، گویا کامل ترین مقامی است که در مورد بنده وجود دارد.

در قرآن شریف نیز در باره معراج پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آمده است: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلََّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی»2 سپس نزدیک و نزدیک‌تر شد تا جایی که به اندازه‌ی دو کمان یا نزدیک‌تر شد.

این درخواست، مرتبه‌ی بسیار بلندی است و به همه کس داده نمی‌شود، حتی انبیای اولواالعزم اما می‌توان به آن نزدیک شد.

حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) می‌فرماید:

خداوندا این نورانیت و بصیرت قلوب که اولیاء از تو خواستند و خواهش نمودند که به نورانیت آن، واصل به تو شوند، چه بصیرتی است؟ بارالها، این حجب نور که در لسان ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) ما متداول است، چیست؟ این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزی است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمی آن هم محرومیم، تا چه رسد به ذوق آن و شهود آن؟ خداوندا، ما که بندگان سیه روی سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفی به ما کن و ما را از این خواب بیدار و از این مستی هوشیار فرما.3

از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان می‌گیرد و غمگین می‌شود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضه‌ی اعمال انسان‌ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر می‌شوند. او قلب و مدار وجود است.»

ما هنوز به این نور نرسیده ایم، امّا ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) بدان رسیده اند، با این حال، همین نور را نیز حجاب می‌دانند. در ادامه حضرت امام (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرماید: «در هر صورت برای اهلش همین یک حدیث کفایت می‌کند تمام عمر خود را صرف کنند برای تحصیل محبت الهی و اقبال وجه الله».

امام زمان (عج)

اگر انسان ارتباط خود را با خدا قوی کند، خواهد دید که محجوب و محروم نمی‌شود. برخی از نکات، بسیار عجیب است.

از یکی از بزرگان اهل معنی پرسیدم: علت این که عصرهای جمعه دل انسان می‌گیرد و غمگین می‌شود چیست؟ فرمود:«چون در آن لحظه قلب مقدّس امام عصر (ارواحنافداه) به سبب عرضه‌ی اعمال انسان‌ها، ناراحت و گرفته است، آدم و عالم متأثر می‌شوند. او قلب و مدار وجود است.»

پس بیاییم ارتباط خود را قوی‌تر کنیم و رفاقت داشته باشیم؛ آن هم با کسی که بیش از همه به او محتاجیم و گردن ما حق دارد. امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام انبیا و اوصیاءشان به جز پیامبر خاتم (صلوات الله علیه و آله) و وصّی ایشان برترند. ایشان بهترین ارتباط را با خداوند دارند. این لطفی از الطاف الهی است که ما از امت این پیامبر و این امام هستیم.

در روایات آمده است که انبیای گذشته اگر در جایی گرفتار می‌شدند به ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) متوسل می‌شدند، ولی ما با این که جزو امت ایشان هستیم، این قدر عقب افتاده ایم. به راستی چرا باب الله را رها کرده‌ایم؟ 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. مفاتیح الجنان،دعای ندبه

2. نجم، آیه 9

3. شرح چهل حدیث،  432

برگرفته از سایت تبیان

امام رفت...

زندگینامه: امام خمینی (1281-1368)

روح‌الله الموسوی‌ الخمینی در روز بیستم جمادی‌الثانی روز کوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانواده‌ای از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت دیده به جهان گشود.

و در پنج ماهگی، پدرش آقا مصطفی به جرم حمایت از مظلومین به دست اشرار محلی به شهادت رسید. روح‌الله در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمه‌ای دلسوز (صاحبه خانم) و دایه‌ای پرهیزگار (ننه خاور) پرورش یافت و همزمان آموزش‌های اولیه سوارکاری و تفنگداری و تیراندازی را طی کرد.

دوره اول (از 1281- 1300ش)

دوران کودکی و نوجوانی روح‌الله همزمان با بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسیم خطوطی به صورت نقاشی بروز می داد، و همراه خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدی تمام عیار تبدیل می شد. برخی از حوادث متأثرکننده این دوران مثل بمب‌باران مجلس در نقاشی ها و مشق های خوشنویسی دوران کودکی و نوجوانی او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعری است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانی (9-10 سالگی) با عنوان: غیرت اسلام کو جنبش ملی کجاست خطاب به ملت ایران:

هان ای ایرانیان، ایران اندر بلاست
مملکت داریوش دستخوش نیکولاست

می‌توان از آن نوشته به عنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روح‌الله یاد کرد، و دغدغه ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی است که در نهضت جنگل، وی با سخنرانی و سرودن شعر در وصف میرزا، اقدام به جمع‌آوری کمکهای مردمی برای حمایت از نهضت جنگل نموده و بالاخره مصمم می‌شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد. و در فرصتی به جنگل سفر می‌کند و پایگاه میرزا را از نزدیک می‌بیند...

عشق و پایداری مردم عمیق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدی تر و نظام شان علی رغم همه توطئه‌ها و حوادث پر ثبات‌تر از هر زمان دیگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.

منبع:

موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

ادامه نوشته

دلسوخته عشق...

ایشان از سن ٧ سالگی به تحصیل در مکتب خانه مشغول میشوند و درسن ١۴ سالگی به صلاحدید پدر برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه و پس از خواندن مقدمات عربی به کربلا سفر کرده تا در آنجا ادامه تحصیل کنند.

آیت الله بهجت در سنین نوجوانی

 ۴ سال در کربلا به تحصیل مقدمات و سطح مشغول میشوند و پس از آن برای خواندن دروس خارج فقه و اصول به حوزه نجف اشرف وارد میشوند و در مدت ١٠ سال از اساتید به نام و مشهور آنجا کسب فیض میکنند

آیت الله بهجت در سنین جوانی

 اساتید ایشان در حوزه های کربلا و نجف آیات اعظام حاج شیخ مرتضی طالقانی، حاج سید هادی میلانی، حاج شیخ ابوالقاسم خویی، سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، میرزای نائینی، حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی و حاج شیخ محمد کاظم شیرازی رحمة الله علیهم بودند. ایشان از همان سال های اولیه طلبگی به ریاضت نفس هم میپردازند و در همین راستا از درس استاد خویش جناب آیت الله سید علی آقا قاضی استفاده میکنند.

ایشان پس از حدود ١۶ سال دوری از وطن در سن ٣٠ سالگی که به درجه ی اجتهاد رسیده اند به شهر خودشان برمیگردند و ازدواج کرده و حاصل ازدواج ایشان ٣ فرزند پسر است. در همان سال ها در حوزه علمیه قم احساس نیاز میکنند و برای تربیت شاگرد و تدریس به شهر مقدس قم سفر کرده و تا آخر عمر شریفشان در آنجا سکونت کردند.

ادامه دارد...

منبع:وبلاگ کشکول کریم(از همه چیز...)